وقتی که خورشید به ماهیتش اعتراف می کند
۱۳۸۹ فروردین ۲۱, شنبه
«اسکیزوفرنی»
دستان سست پل پیر،
سقوط سنگریزه ها...
هذیان حضور شانه های تو؛
توهم تکیه به شانه هایت ؛
شبحی شکسته از تو
روی خرده شیشه هایِ آشفته یِ من ...
تکه های من
هنوز می تابند؛
همراه واژه ها،
که رنگ می بازند،
یکی-یکی،
می ریزند...
3 اسفند 88
«قمارباز»
با حکم تو،
خشت ها،
روی دل
آوار می شوند
عشق ،
قربانی قمار ثانیه ها
...
پستهای جدیدتر
پستهای قدیمیتر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
پستها (Atom)