۱۳۸۹ دی ۲۶, یکشنبه
۱۳۸۹ دی ۱۱, شنبه
«آختامار»
- این صدای توست،
راه گم کرده ای به گمانم
جزیره خاموش است!
شکسته فانوسم ،
خیالی نیست!
دل به دریا می سپرم...
*
-"آخ! تامار!"
- عزیزکم!
خیالی نیست!
یادگاری هایت را برداشته ام...
همان قلوه سنگ ها
که هدیه می دادی به جیب هایم !
*
-"آخ ! تامار! "
تو هنوز و همواره می خوانی ام
...
میترا- دی 89
پ.ن. :
«تامار» در افسانه ای ارمنی ،نام دختری است که هر شب برای دلدارش فانوس یا مشعلی می افروخته تا راهنمای شب تیره ی دریا میان جزیره و شهر باشد. تا این که طی جریانی شبی این فانوس می شکند. "آخ ! تامار! " صدای دلداده ی تامار است که در دریا سرگردان مانده و فریاد می زند!
اشتراک در:
پستها (Atom)