« رويا»
لرزش سكوت
ناله هاي دردناك خرده هاي بلور
تنهايي گل سرخي كه بغضش را فروخورد
تا دل گلدان بيش از اين ترك برندارد
زمزمه پايمال شدن گلبرگ هاي پرپر شده ...
و چشمه هايي زلال
كه
از جادوي باران خون حكايت مي كرد
از جادوي باران خون حكايت مي كرد
***
روياي گل سرخ در جام بلور
"جز يك سراب نبود"
by: Mitra
ميترا-س
فروردين83
۲ نظر:
تبریک میگم
طبع شعریت واقعا قابل ستایش
Bonjour Princess,just beautiful!
Maryam
ارسال یک نظر