۱۳۸۶ فروردین ۲۹, چهارشنبه

The fifth season"فصل پنجم"

«فصل پنجم»



من از بهار مي گفتم


،
و تو آرام- آرام در پاييز روياهايت،





_خيال تند رنگ ها_


به خواب مي رفتي...





دست هايت به عادت پاييز سرد؛


و چشم هايت به تقليد از خشونت برگ ها آتشين




***

دوباره جدال گلوله هاي مخملي سپيد و رنگ ها


...


در كنجي از خاطره آخرين برگ يخ زده،



تصويري از هميشه بهاري دور...



آنچه باقي ماند


،

چشماني خيس از شبنم خشك



و قلبي سرد...


پر از افسانه تپيدن



***

...تو از بهار مي گويي...


by:Mitra
ميترا-س
زمستان84

۱ نظر:

Sonia گفت...

Dear Mitra,
This blog is very interesting, I am really looking forward to reading more nice poems from you. They are nice and smooth...
Keep up good job, dear!
Bests
Sonia