۱۳۹۰ آبان ۱۵, یکشنبه

«تو 1»

دوباره بی کسی سکوت و
دهن کجی ثانیه ها به سکون...

دوباره کش و قوس مازهای هزارتو،
روی تن ملول فاصله...

دوباره بی تابی چنگ زخمی من و
دلِ ریشِ آسمانِ ماه-دزدِ خاطره...


هربار صدایی در تو
نام مرا فریاد می زند،
_احتمالا گم شده باشم!_
به روشنایی برق چشم های تومی اندیشم
تا به تسکین عطری از حضور،
ذهنم
از زنجیرهای هوشیاری
آزاد شود...

لونا- 8آبان 90

۲ نظر:

محمد پناهي گفت...

شايد شبي كنار درخت كاج
آواي گام او شكند شب را..

anniversary گفت...

کافی ست ترانه ای به نام تو باشد
. . .