۱۳۸۹ مهر ۱۶, جمعه

«راوی»


برگ نا نوشته ی تاریخ ام
                    به روایت تو!
تکیه ام،
   روی شاخه های تو نیست،
           اگر این گونه
    تسلیم گردبادِ تحریف می شوم                                                ...


میترا- 15 مهر 89

۵ نظر:

مهدي هومن گفت...

درود به شما
با توجه به شناختي كه از اشعار شما دارم هميشه از شما انتظار دارم كه در كوتاه ترين جملات مطلب رو بيان كنيد و شما هم در اين كار استاد هستيد .

Mehrzad Khosravi گفت...

It rises way too many unanswered questions !!
most of all;why

لیلا گفت...

تحریفی عمیق تر از این را باور ندارم... تحریفی که "اصل" را نابود کرده و تنها "تفسیر" را بجا گذاشته، تکه پاره های ما در غارها، سنگواره ها و لایه های زمین دفن شده. چه کسی جز ما، جز این مای آلوده به همین تحریف ها دوباره بازگویمان خواهد کرد...

blackmoon375 گفت...

توی تمام شعرهاپارادوکس استفاده میکنی که خیلی زیباست و کاملاَ حس ابهام و دوگانگی را ایجاد می کنه.تو این شعرم بین نانوشته و تحریف ، تکیه داشتن و تسلیم گردباد همینطوره.
آدم احساس می کنه هیچ اختیاری نیست، یا سرنوشتت را کسی رقم میزنه و یا در گردباد زمانه غوطه ور میشی...

Niloofar گفت...

kootah, por mafhoom, amigh....