۱۳۸۷ اسفند ۲۵, یکشنبه

«آدم کلنگی»




آخر خط
همیشه زلزله نیست؛
هنگام که خرابه ها
به سر آوار شوند!

انکار ِ تو را
آن چنان ملالی نیست؛



_که می بینم_



گونه ها دیگر
از آماس ِسیلی کبود شده اند!

دیدگانم که گرد شده؛
از گرداب اندیشه هاست...
عجیب درگیر ِ گره
به "نقش ایوان" اند!

...



_حالا_
هر چه من بگویم:
"«کلنگی» را باید کوبید"!





یکشنبه 25/12/87

هیچ نظری موجود نیست: