۱۳۸۹ دی ۱, چهارشنبه

«تب یلدا»





تب یلدا رو نمیشه پاشویه کرد!
سه ماه آخر سال که شروع میشه، ناچار میریم رو دور شمارش معکوس!

* پ.ن: یلدای عزیزم... امشب لمس کردم لحظه به لحظه انتظار تولد خورشید از دل گیسوهای بلندت رو!
دلتنگ این دلشوره ها ی دوست داشتنی میشم عزیز!

میترا

۶ نظر:

saeid matoori گفت...

سلام خانم سالاری عزیز

فراموش اگر شوم اما فراموش نخواهم کرد یادش بخیر کوچه ای که بوی خاکش افلاکی بود اما اکنون اسیر آسفالتی سیاه شده است مانند دلهای مردمانش که بر آن قدم میگذاراند ومن سالهاست برای طراوت خاک آبی در دست دارم اما خاک زیر سیاهی مدفون است .مهرگان منتظر حضور شماست.

مهرگان باشید.[گل]http://mehreganiran.blogfa.com/

anniversary گفت...

تفسيرگر نگاه تو كه باشم
دنيايم بهشت ميشود
بي هيچ ترديدي.

سلام
من تازه در سه ماه آخر سال متولد ميشوم. به شوق زندگي لحظه شماري ميكنم.
:-)

بروز هستم.

Mitra Salari گفت...

پیشاپیش تولدت مبارک امیر صابر نعیمی عزیز
:)

anniversary گفت...

مرسی خانوم سالاری عزیز.
واقعا خوشحال شدم که سر زدید.
بابت تبریک تولد هم ممنون.

فیلم perfume یکی از فیلم های مورد علاقه منه.
مرسی از یادآوری . . .

ANNIVERSARY گفت...

به همین سادگی زمستان شد.

وقتی که خورشید به ماهیتش اعتراف میکند . . .
من همیشه نسبت به خورشید حس خوبی داشتم. بخصوص به خورشید زمستانی که گرمای بسیار مطبوعی داره. با اسم این وبلاگ انگار ماهیتش برام در ابهام فرو رفت . . .

علی سلطانی گفت...

تب یلدا رو نمیشه پاشویه کرد خيلي تعبير قشنگ و دوست داشتني بود!ايول!